باولایت تاشهادت

باولایت تاشهادت

جانم فدای رهبر
باولایت تاشهادت

باولایت تاشهادت

جانم فدای رهبر

قمقهٔ آبی که بین سیصد نفر تقسیم شد

تمام طول یک و نیم کیلومتری خاکریز را طی کرد، با این حال کسی درِ قمقمه را باز نکرد و سرانجام قمقهٔ آب بین سیصد نفر تقسیم شد. 

سیدمجید کریمی فارسی یکی از رزمندگان لشکر ویژه ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس به مناسبت همزمانی این ایام با روزهای به یادماندنی عملیات غرورآفرین والفجر۸، به بیان خاطره‌ای از این عملیات پرداخت. 

"افتادیم وسط عراقی‌ها. آتش سنگین دشمن، عقبهٔ ما را مسدود کرد. پارازیت‌های شدید آن‌ها نیز ارتباط بی‌سیم ما را با فرماندهی عملیات ناممکن ساخت. با سیصد نفر نیروی تشنه، گرسنه و بدون مهمات در محاصرهٔ دشمن، مقاومت می‌کردیم. 

با اینکه زمستان بود، ولی تلاش، جست و خیزِ بی‌امان بچه‌ها، عطش را در وجودشان شعله‌ور می‌ساخت. یکی از رزمند‌ه‌ها، قمقه‌ای آب پیدا کرد. خودش مجروح و بی‌رمق بود، ولی قطره‌ای از آن را ننوشید. به اطرافیانش تعارف کرد، اما کسی لب به آن نزد. تمام طول یک و نیم کیلومتری خاکریز را طی کرد، با این حال کسی درِ قمقمه را باز نکرد. سرانجام قمقهٔ آب، تقسیم شد بین سیصد نفر. آن‌جا بود که دیگر یقین پیدا کردم پیروزی با ما خواهد بود. 

ساعتی گذشت، یک جیپ عراقی با سرعت از پشت سر به طرف ما آمد. گفتم: "کسی شلیک نکند". وقتی ایستاد، دو نفر از رزمنده‌ها که از بچه‌های لشکر ما نبودند، از آن پیاده شدند. گفتند: "شما غذا و مهمات می‌خواستید؟!" 

مانده بودیم چه بگوییم. مهماتشان‌‌ همان چیزهایی بود که ما نیاز داشتیم. آر. پی. ‌جی، کلاشینکف، مهمات تیربار و خمپاره شصت. نه کسی عقب رفته بود و نه بی‌سیمی کار می‌کرد."...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.