باولایت تاشهادت

باولایت تاشهادت

جانم فدای رهبر
باولایت تاشهادت

باولایت تاشهادت

جانم فدای رهبر

اولین مظلوم تاریخ

امام علی (ع) با این جلالت قدر و با این که انبوهی از انسانها در سراسر تاریخ، خود را پیرو، و احیانا فدایی او می دانسته اند، تنهاترین انسان مظلوم تاریخ در میان دشمنان، که نزد بسیاری از دوستان نیز البته بود، و البته که این تنهایی، خود نشانه ای از والایی شخصیت مولا است. 

علی تنهاست؛ چون از زمان خود بزرگ تر بود. نه تنها در کالبد تنگ زمانه ای که در آن می زیست نمی گنجید، بلکه جامه تاریخ با همه پهنا و ژرفایش بر اندام جان علی، تنگ است. 

علی پیشوای «مدینه فاضله » انسانیت است و نمونه انسان خوب، آنگونه که باید چنین جامعه ای هنوز پدید نیامده است و تک انسان های والامنش بزرگ، به غایت اندک بوده و زندگی طبیعی علی، گرچه در گذشته جریان داشته است، ولی تجلی گاه شخصیت او، آینده ای است که آدمی با آن فاصله زیادی دارد و مگر نه این که به باور شیعیان علی - و بسیاری از غیرشیعیان - جامعه داد بنیاد فضیلت محور، «آخر زمان » و با سالاری پور همانند علی (ع) استقرار خواهد یافت، و انسان فاضل، در آن جامعه برتر است که بیش از همیشه امکان ساختن شخصیت خود برابر نمونه شخصیت علی (ع) را خواهد یافت، و علی که متعلق به آینده بشریت است، تا برآمدن آفتاب آن روزگاران، همواره مظلوم و تنها خواهد ماند. 

و می پنداریم که این مظلومیت و تنهایی نه فقط ناشی از کین توزی دشمنان آن بزرگوار است، بلکه علی نزد دوستداران خود نیز مورد جفاست؛ چرا که هر کس از ظن خود، یار اوست و به جای این که خویشتن را با سرمشق شخصیت والای علی (ع) راست کند، نگاه نارسای او، علی را نیز کج دیده است و کوشیده است تا اقیانوس موج خیز شخصیت علی را در قطره جان ناتوان خود بنگرد. 

البته شخصیت مولا دارای چنان وجوه و شؤون متفاوت و احیانا متضاد است که هر کس با هر سلیقه و گرایش و پایبندی ویژه ای، علی را پیشوای خود دیده است؛ مگر نه این که علی، قطب عارفان و متصوفان، حجت متنسکان و متشرعان، سرمشق دادورزان و اصلاح گران و مراد پهلوانان و جوانمردان است؛ اما اینان همگی به علی از زاویه ای تنگ که با شخصیت محدودشان متناسب بوده است، نگریسته اند و لاجرم او را به گونه ای دیده اند که می پسندیده اند. 

علی، عارف است، اما عارفی که دغدغه خاطر او نسبت به زندگی انسان در زمین، کم تراز اهتمام او به سرنوشت آدمی در جهان دیگر نیست. علی، اهل زندگی است، اما آن را برای همه انسان ها بر پایه عدل می خواهد و برای استقرار جامعه مدنی عادل، مبارزه می کند و جان خویش را بر سر آن می بازد. 

حال این علی، کجا و متصوف دنیاگریزی که درک وجود طبیعی و حقیقی آدمی را در گروی ابطال وجود این جهانی و همه لوازم و نتایج آن، از جمله زندگی مدنی، می داند و از متن زندگی جمعی به انزوای فردیت مسکین می گریزد، کجا؟ 

علی، با دادگری، پیوندی استوار دارد و شاید سخن هیچ آفریده ای درباره عدل به زیبایی و شکوهمندی توصیف های علی از آن نباشد، اما علی، حقیقت عدل را نه تنها در مفهوم ها و گفتارهای زیبا و هیجان انگیز، که در غیبت زندگی می جوید و آن را به بشر تشنه دادگر، عرضه می دارد. 

او، داد را در برخورداری برابر همه انسان ها از همه امکان های زندگی می جوید. علی، ثروت های فراوان و گزاف را به حلال و حرام تقسیم نمی کند، بلکه هر ثروت انباشته ای را مصداقی از بیداد می داند که هر کجا هست، در کنار آن باید از حق تباه شده انسانی محروم، سراغ گرفت. و تنها این را نمی گوید، بلکه چون به خواست مردم، زمام امور را در دست می گیرد، مبارزه با گرسنگی ستم دیده (سغب مظلوم) و شکمبارکی ستمگر (کظة ظالم) را هدف بزرگ حکومت خود می داند. 

و می توان مهم ترین ریشه آشوب ها و ستیزها و دشمن کامی هایی را که چون گردبادی ویرانگر، دوران کوتاه زمامداری مولا را در برگرفت در پافشاری آن بزرگوار بر عدالت اجتماعی و دفاع از حقوق محرومان و درماندگان جامعه و گرفتن حق پایمال شده آنان از فزون خواهان زورگو دانست.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.