باولایت تاشهادت

باولایت تاشهادت

جانم فدای رهبر
باولایت تاشهادت

باولایت تاشهادت

جانم فدای رهبر

فتنه / زخمه های یکشنبه سیاه / ما را لیاقت تو نیست ای تک سوار تنها...

ما را لیاقت نگاه نگران پدر نیست ، ما گرفتار چاه های نفس خود هستیم، همنشین گرگ های فربه اما چالاک، راستی ...چه نفس های چاق و چله ای کرده ایم، زندانی مکر خود شده ایم، اسیر زلیخای دنیا... 

مولایم ...

 ما را چه به همراهی تو

 بتاز ای تک سوار تنها...

 ما طفلان رهیم 

 اسیران خر مهره دنیا

 چرب و شیرین ها، کین و نفرت ها

 نه روی آمدن داریم و نه زانوانی برای بغل گرفتن

 تو عمار می خواستی

 و ما لیاقت غلامی قنبر تو را هم نداشتیم

 ما لایق دستان نوازش گر و نگاه نگران تو نیستیم

 ما  شرمنده ایم...

 شرمنده تر از هر روز

 دیروز روز سیاه ما بود

 و قصه پر غصه ما عبرت دیگران

 یکشنبه سیاه

 سیاه تر از هر شب

 ...تو به انتظار ما نمان

 بتاز ای سردار سر به دار تنها

 ما را لیاقت تو نیست ای تک سوار تنها

 برو ای مسافر تنها

 ای قافله دار تنها

 ای امیر سکوت و فریاد

 ای بغض فروخورده

 ای سر در گریبان چاه تنهایی

 ای اشک های تو شبنم و دل های ما رها

 برو ای ناخدای تنها

 بادبان ها را بکش که طوفان ها در راه است

 ما را لیاقت نگاه نگران پدر نیست

 ما گرفتار چاه های نفس خویشیم

 همنشین گرگ های فربه اما چالاک

 راستی ...چه نفس های چاق و چله ای کرده ایم

 زندانی مکر خود شده ایم

 اسیر زلیخای دنیا

 اما نه ...

 می دانیم که نمی روی

 تو مهربان ترین پدر دنیا هستی

 و ما ناخلف ترین ...

 ما دستان خود را از تو رها کردیم

 اما تو دست های ما  را  بگیر

 اگر بروی تنها می شویم

 ... تنها تر از همیشه

 صدای زوزه گرگ های زمستان می آید

 و بوی فتنه سامری ها

 سردار تنهای من نرو

 نرو ای شیر خط شکن ، ای حیدر خراسان

 ما را هم با خود ببر

 ای ناخدای سفینه نجات

 همت های کوتاه ما را نبین

 و دست های ضعیف ما را بگیر ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.